سین مگ آخرهفته چه فیلمی ببینیم؟ | از کارگران مشغول کارند تا سوی دیگر امید - سین مگ

این بار و در سری‌مقاله‌های «آخرهفته چه فیلمی ببینیم»، به‌سراغِ دو فیلم از سینمای ایران و یک فیلم از سینمای فنلاند رفته‌ایم. با سین مگ همراه باشید.

در این شماره از مقاله‌های «آخرهفته…» می‌خواهیم درباره‌ی دومین ساخته‌ی مانی حقیقی، یکی از بهترین فیلم‌های زنده‌یاد داریوش مهرجویی و ساخته‌ی متأخرِ آکی کوریسماکی صحبت کنیم. دیدن فیلم اول به‌واسطه‌ی این‌که تفریق نیز به‌تازگی دیده شده است می‌تواند جالب باشد. کشته‌شدن داریوش مهرجویی، یکی از بهترین فیلم‌سازان تاریخ سینمای ایران، و درگذشت اخیر بیتا فرهی نیز بهانه‌ی مناسبی برای سرزدن به فیلمِ بانو است و با توجه به این‌که فیلمِ تازه‌ی کوریسماکی ــ یکی از فیلم‌سازان محبوب معاصرِ نگارنده ــ نیز مورد انتظار است، تماشای ساخته‌ی قبلی‌اش خالی از لطف نیست.

کارگران مشغول کارند

فیلم کارگران مشغولِ کارند

  • سال ساخت: ۱۳۸۴
  • کارگردان: مانی حقیقی
  • بازیگران: زنده‌یاد آتیلا پسیانی، امید روحانی، رضا کیانیان و…
  • آی‌ام‌دی‌بی: ۶.۴ از ۱۰

خلاصه‌داستان: ماجرای چهار دوست قدیمی است که از تعطیلات ناموفق اسکی خود، در حال بازگشت به خانه‌اند…

مانی حقیقی در این دومین فیلم‌ش ــ که واضح است با بودجه‌ای کم (به کیفیتِ هندی‌کمیِ تصویر دقت کنید) و البته با زیبایی‌شناسیِ کمی هم ساخته شده‌ است ــ علاقه‌ی زیادی دارد که شخصیت‌های فیلم‌ش را دست بیندازد. شخصیت‌هایی که می‌توان گفت جزوِ پولدارترهای جامعه‌ی آن زمانِ ایران بوده‌اند. نوع داستان و تلاش بی‌ثمری که شاهدیم حاوی نوعی ابزوردیسم است. کاری که بعدتر تا اندازه‌ای در پذیراییِ ساده (۱۳۹۰) هم کرد.

به‌نظر نیز می‌رسد که حقیقی سطری از شعرِ درخشانِ «کتیبه» از مهدی اخوان‌ثالث را به‌یاد داشته‌ است: «کسی رازِ مرا دانَد/ که از این سو به آن سویم بگردانَد». شعری که بعدتر هم در اژدها وارد می‌شود (۱۳۹۳) به آن برگشت و سعی کرد از آن در چارچوب داستان خود استفاده بکند.

فیلم‌نامه‌ای که بر اساسِ طرحی از عباس کیارستمی نوشته شده ‌باشد هیچ بعید نیست که درباره‌ی تلاشِ بیهوده‌ی انسان برای غلبه بر طبیعت و درنهایت پیروزیِ طبیعت باشد. امّا آن‌چه که خودِ فیلم‌نامه را پایین می‌کشد عدمِ وجودِ منطق و انگیزه‌ی مشخص است. شخصیت‌های فیلم معلوم نیست به چه دلیلی شروع به تلاش برای درآوردن آن تکّه‌سنگِ عجیب از دلِ زمین می‌کنند. می‌شود فهمید که هر چه جلوتر می‌روند، در این تصمیم حریص‌تر می‌شوند؛ امّا ابتدای تصمیم‌شان برای این عملِ دیوانه‌وار چندان منطقِ درستی ندارد و نمی‌شود خیلی آن‌ را باور کرد. دستِ فیلم هم البتّه خیلی زود رو می‌شود و از همان لحظه‌های یک‌سومِ ابتدایی می‌شود فهمید که سرنوشتِ فیلم به کجا خواهد انجامید.

بیتا فرهی و گوهر خیراندیش در فیلم بانو

فیلم بانو

  • سال ساخت: ۱۳۷۰
  • کارگردان: داریوش مهرجویی
  • بازیگران: زنده‌یاد بیتا فرهی، خسرو شکیبایی، عزت‌الله انتظامی و…
  • آی‌ام‌دی‌بی: ۶.۸ از ۱۰

خلاصه‌داستان: بانو برای فرار از تنهایی کرمعلی، باغبان همسایه، و همسر بیمارش را به خانه‌ی مجلل خود دعوت می‌کند…

کوبو آبه در داستانِ تجاوزِ قانونی ماجرای حیرت‌آور و نفس‌گیری را تعریف می‌کند. داستانِ آدم‌هایی که بی‌مقدّمه به خانه‌ی کسی می‌روند و کم‌کم، و بی‌هیچ حقّی، همه‌ی زندگیِ آن فرد را تسخیر می‌کنند. به‌نظر می‌رسد داریوش مهرجویی در نوشتنِ فیلم‌نامه‌ی بانو به داستانِ تجاوزِ قانونی نظر داشته ‌است؛ هرچند هیچ‌جا صحبتی از این مسئله نشده‌ است. همان‌طور که پیش‌تر هم فیلم‌نامه‌ی پری را از روی داستان‌هایی از جروم دیوید سلینجر نوشت و به‌کل منکرِ قضایا شد.

مریمِ فیلم (بیتا فرهی) به یک مریمِ مقدّس می‌ماند که دورَش را پُر می‌کند از رنج‌دیدگان و محنت‌زدگان تا بتواند به آن‌ها کمک کند؛ مریمی که عیسایش را سقط کرده و شاید به‌عقوبتِ همین گناه، همیشه سیاه می‌پوشد. محمود (خسرو شکیبایی) مریم را ترک می‌کند و مریم، که حالا زندگی‌اش خالی‌تر از همیشه شده‌است، تصمیم می‌گیرد با کمک‌کردن به زن‌وشوهرِ باغ‌بان، خالی‌های زندگی‌اش را پُر کند. کاری که البته به‌ثمر نمی‌نشیند. هر چه دورِ مریم شلوغ‌تر می‌شود و آدم‌های بیش‌تری به خانه می‌آیند، خودِ خانه خالی‌تر می‌شود.

عناصرِ فیلم‌نامه در بانو خوب با هم‌دیگر کار می‌کنند. سرمای زمستان (زمستانِ تمام‌نشدنیِ درونِ مریم)، زمینِ گودبرداری‌شده و آماده‌ی ساخت و ساختمانِ آماده‌ی تخریب (انگار درونِ مریم که باید خراب شود و تازه بر پا گردد)، و یک عمارتِ بزرگ، تقارنِ دزدی‌های قربان‌سالار (عزت‌الله انتظامی) با دزدی‌های معشوقه‌ی محمود از محمود، همه و همه اجزایی‌اند که خوب در کنارِ هم چفت شده‌اند تا فضاسازی و مضمون‌های فیلم را کامل کنند.

شخصیتِ مریم به‌نوعی با شخصیتِ زنِ باغ‌بان (گوهر خیراندیش) متناظر می‌شود ــ مریم دردِ روحی می‌کشد و او دردِ جسمی و هر دو پس از مدّتی دردکشیدن، به یک آرامشِ نسبی و مقطعی می‌رسند. آرامشی که صدالبته سرانجامی ندارد و دوباره به آشوب منتهی می‌شود. زمستان هم‌چنان پابرجا می‌مانَد.

یکی از کلیدی‌ترین صحنه‌‌های فیلم احتمالن سکانسِ خوردنِ شام است. جایی که همه خوشحال‌اند و مریم بالأخره سفیدپوش می‌شود ــ انگار عروس شده ‌است. جایی‌که نقطه‌ی تغییرِ شخصیت‌های فیلم است. عزت‌الله انتظامی ــ که با بازیِ بی‌نظیرش، یکی از منزجرکننده‌ترین شخصیت‌های سینمای ایران را می‌سازد ــ بعد از همین صحنه است که روی دیگرش را نشان می‌دهد و روی به دزدی می‌آورد. مریم هم از بعد از این ماجراست که ضربه‌ی سهمگینی از خوش‌بینی تازه‌به‌دست‌آمده‌اش می‌خورد و این بار، تنهاتر و بی‌چاره‌تر از پیش، به غارِ خود پناه می‌برد. غاری که انگار فقط محمود است که راهِ نفوذ به آن را بلد است. محمود دوباره او را از غار درمی‌آورد؛ ولی بانو دیگر آن بانو نیست.

نمایی از فیلم سوی دیگر امید

فیلم سوی دیگرِ امید

  • The Other Side of Hope
  • سال ساخت: ۲۰۱۷
  • کارگردان: آکی کوریسماکی
  • بازیگران: شروان حاجی، کتی کوتینن و…
  • آی‌ام‌دی‌بی: ۷.۸ از ۱۰

خلاصه‌داستان: جنگ‌زده‌ای سوری، در کشوری غریبه، خواهرش را گم می‌کند…

سوی دیگرِ امید فیلمی است با همان نگاهِ آشنای کوریسماکی و این بار درباره‌ی یکی از موضوعاتِ آشنا و داغِ این سال‌های جهان: مهاجرت و جنگ‌زدگی.

فیلم درواقع دو خطِ داستانی را به‌صورتِ موازیِ هم پیش می‌برد. یکی از خط‌ها درباره‌ی جنگ‌زده‌ای سوری است که خانواده‌اش را ــ به‌جز خواهرش ــ در جنگِ سوریه از دست داده‌ و از کشورش بیرون زده و در این بین خواهرش را هم گم کرده‌ است و خطِ دیگر مربوط به مردی است که می‌خواهد از کارِ فعلی‌اش خلاص بشود تا بتواند به رؤیای قدیمی‌اش، رستوران‌داری، تحقق بخشد ــ البته اگر بشود اسم‌ش را گذاشت «رؤیا». فیلم هر دو خط را به‌موازاتِ همدیگر پیش می‌برد و درست در جایی که کم‌تر به ذهن می‌رسد، آن دو را به یکدیگر می‌رسانَد. هرچند با صحنه‌ای کوتاه در همان اوایلِ فیلم، در گوشه‌ای از یک خیابان، احتمالِ این تلاقی را با مخاطب در میان می‌گذارد.

فیلم لحظاتِ آشنایی از سینمای کوریسماکی را به‌یاد می‌آورد. صحنه‌ها و ایده‌هایی در فیلم وجود دارند که انگار مستقیمن از فیلم‌های قبلیِ او آمده‌اند. مثلن ایده‌ی رستوران‌داری و درگیری‌هایی که بینِ مدیر و کارکنان اتفاق می‌افتد پیش‌تر در ابرهای گذران هم حضور داشت. یا صحنه‌ی قمار، به‌نوعی دیگر و با سرنوشتی دیگر، در همان فیلم به‌تصویر کشیده شده‌ بود. یا صحنه‌ای که مشابه‌ش دقیقن در مردی بدونِ گذشته رخ نمایانده ‌بود؛ جایی است که سه نفر قلچماق می‌خواهند خالد (شخصیتِ سوریِ فیلم) را بکشند؛ ولی ناگهان بی‌خانمان‌هایی پیدا می‌شوند که از او حمایت کنند و نگذارند تا آسیبی به او برسد. دل‌دادگیِ کوریسماکی به موسیقی ــ دقیق‌تر: اجرای زنده‌ی موسیقی ــ هم کاملن مشهود است. سه چهار صحنه در فیلم وجود دارد که به اجرای موسیقی اختصاص دارد. این دل‌بستگی را می‌شد در فیلم‌های دیگرِ کوریسماکی هم بررسید؛ همان‌گونه که کابوی‌های لنینگراد به آمریکا می‌روند اصولن و تمامن درباره‌ی یک گروهِ موسیقی بود که پیِ معروف‌ترشدن‌اند.

سوی دیگرِ امید، شبیهِ اسم‌ش و شبیهِ باقیِ فیلم‌های کوریسماکی، فیلمِ امیدواری است. این امیدواری را هم می‌توان در تلاقیِ دو خطِ داستانیِ فیلم دید و هم در شوخ‌طبعیِ همیشگیِ کوریسماکی که این‌جا هم ــ درحالی‌که فیلم درباره‌ی موضوعِ غمناکی است ــ قابل‌مشاهده است. و احتمالن بتوان با همین نگاهِ امیدوارانه به سؤالِ انتهای فیلم پاسخ داد: سرنوشتِ خواهر چه می‌شود؟

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 16 views بار دسته بندی : مقالات سینمایی تاريخ : 29 نوامبر 2023 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها